مشترک خوراک این وبلاگ شوید تا خنده را بروی لبهایتان بنشانیم

نکن دیگه - میخورمتا



زندگی همیشه به این راحتی ها هم نیست

عزیزم

اگه اجازه بدی

چند وقتی برسهامون رو عوض کنیم

اینطوری

هم برس من یه استراحتی می کنه لای موهای صافت

هم

لای موهای زبر و فر دار من

برس تو طعم یه زندگی واقعی رو میچشه

با این موهای صافی که تو داری

دیگه زیادی داره بهش خوش میگذره

انصاف نیست

اونم باید بفهمه

بهرحال

زندگی همیشه به این راحتی ها هم نیست


تکنولوژی در حد تیم ملی



بدون شرح





اول ادب




عکس های جالبی از زندگی دانشجویی!



دهه 60 تی ها


شما دهه شصتی هستی ؟
از http://majidcartoon.com/post-364.aspx


گفته های يک مادر دانا به دخترش


اينم گفته های يه مادر دانا به دخترش


 من مرد ها رو دوست دارم. برای اين که در کل ساختار های فکری ساده تری از ما دارند. درکشون به مراتب از درک زن ها ساده تره... هر چی که ما پيچيده ايم مرد ها ساده اند. اونا موجودات قوی ای هستند که ما رو حمايت می کنند.


 وقتی با يه مرد به يه کافه ميری هيچ لذتی بالا تر از اين نيست که درو برات باز می کنه و مثل يک جنتلمن صندلی رو برات می کشه و تو می شينی.


 خيلی با ادب تو رو مهمون می کنه.


 وقتی چيز سنگينی داری برات اونو حمل می کنه.


 وقتی توی خونه کمد و يخچالو هر چيز سنگين ديگه ای داری برات جا به جا می کنه بدون هيچ منتی!


 مرد اين موجود دوست داشتنی ساده که ما کمتر تونستيم درکش کنيم و عمرمونو خيلی احمقانه به مبارزه با اون پرداختيم، هميشه مسئول کار های سنگين و سخته.


 خدا می دونه اگه مرد نبود، ما از کدوم کيسه ای اين همه خرج می کرديم؟


 و بعد اين که مرد با همه کار کردن سختش، چقدر سخاوتمندانه برای ما چيزای خوب می خره


 اگه مرد نبود چه کسی برای ما اين همه لباسا و جواهرات خوشگل می خريد؟ اصلن اگه مردا نبودن ما به چه بهانه ای اين همه لباسای خوشگل طراحی می کرديم و می پوشيديم؟


 و اين همه جينگول پينگول به خودمون آويزون می کرديم؟


 ما خيلی وقتا فقط برای مردا آرايش می کنيم؟


 مردا باعث شدن که ما خوشگل تر به نظر برسيم.


 اگه تمام دوستای تو که دخترند ازت تعريف کنند که چقدر اين دفه ابروهاتو قشنگ برداشتی، خداييش با يه بار گفتن يه مرد می تونی عوضش کنی؟


 آخه ما چرا انقدر ناجوانمردانه با مردا رفتار می کنيم؟


 ما به جای دشمنی و جنگ و انتقام، حقيقتن می تونستيم خودمونو به محبت مردونه بسپاريم؟


 چرا به خودمون دروغ می گيم؟


 اگه مردا نبودن ما زنده بوديم، زندگی می کرديم، برای خودمون خريد می رفتيم و برای خودمون چيز می خريديم، اما اون حمايت عاطفی عميقی که يه مرد به زن می ده چه کسی به ما می داد؟


 همه ما يادمونه که وقتی بچه بوديم و سفر می رفتيم عاشق اين بوديم که بابامون دستمونو تو خيابون تو دستش بگيره و حمايتمون کنه.


 جلوی در مغازه ها نق می زديم و عروسک می خواستيم و هيچ وقت پدرمون نمی تونست مقاومت کنه و اونو برای ما می خريد.


 چرا ما به جای انتقامو بد جنسی خودمونو نمی سپريم به حمايت و محبت مردانه؟


 چرا ما با نق زدن مردامونو داغون می کنيم؟


 به نظرم


 هيچی برای يه مرد از اين جذاب تر نيست که بهش ياداوری کنيم که چقدر بهش احتياج داريم. چقدر روح مردانه اش به ما آرامش می ده. چقدر اين که در مورد ما در مورد لباسمون و رنگ و مدل موهامون و مدل اين دفه ابرو ها مون نظر می ده، ما رو خوشحال می کنه.


 چقدر وقتی که در کنارشيم و اون دست تو جيبش می کنه، برای ما خريد می کنه، و آژانس می گيره تا مثل يه ليدی برمون گردونه خونه ، به ما اطمينان و آرامش می ده.


 به نظرم


 به عنوان کسی که همه نظريات فمينيستيو خونده و خيلی هم مدافع حقوق زنان هست ، ما با نديده گرفتن مرد ها به خودمون و به اونا ظلم کرديم. اگر مردانه گی يه مردو در نقش يه حامی قوی نديده بگيريم، اونو نابود کرديم و خومونو بيشتر.


 ما با حضور مرد هاست که هويت زنانه پيدا می کنيم.


 حقيقتن توی دنيا چيزی قشنگ تر از تصوير مردی که جفتشو توی بغل حمايت گرش گرفته هست؟


 مردی که کتشو وقت سرما روی شونه های عشقش می اندازه؟


 اگه مرد نبود


 وقتی که گريه می کرديم، شونه های مردونه کی پنای ترسا و دلهره هامون می شد؟


 اگه مرد نبود چه کسی وقت ترس ها به ما پناه می داد؟


 چه کسی وقتی همه در رويارويی با احساساتمون حال بدی داشتيم تصميم قاطع و منطقی می گرفت و حرف آخر را می زد؟


 چه کسی توی بحران های زندگی مسئولانه قدم اول را برمی داشت؟


 کی اشکامونو پاک می کرد؟


 کی چتر حمايت گرشو روی سرمون باز می کرد؟


 ما برای کی اين همه خوشگل می کرديم؟


 به چه اميدی می رفتيم اين همه موهامونو رنگ می کرديم هر ماه و ابروهامونو برمی داشتيم؟


 اصلن به چه اميدی زندگی می کرديم؟


شوهر ویندوزی

زن: لباسی رو که صبح بهت گفتم خریدی؟


شوهر: Bad command or File name.

زن: ولی من صبح بهت تاکید کرده بودم!

شوهر: Syntax Error, Abort, Retry, Cancel.

زن: خوب حقوقتو چیکار کردی؟

شوهر: File in Use, Read only, Try after some Time.

زن: پس حداقل کارت عابر بانکتو بده به من.

شوهر: Sharing Violation, Access Denied.

زن: می دونی، ازدواج با تو واقعا یک تصمیم اشتباه بود.

شوهر: Data Type Mismatch.

زن: تو یک موجود بدرد نخور هستی.

شوهر: By Default.

زن: پس حداقل بیا بریم بیرون یه چیزی بخوریم.

شوهر: Hard Disk Full.

زن: ببینم میتونی بگی نقش من تو زندگی تو چیه؟

شوهر: Unknown Virus Detected.

زن: خب مادرم چی؟

شوهر: Unrecoverable Error.

زن: و رابطه تو با رئیست؟

شوهر: The only User with Write Permission.

زن: تو اصلا منو بیشتر دوست داری یا کامپیوترتو؟

شوهر: Too Many Parameters.

زن: خوب پس منم میرم خونه بابام.

شوهر: Program Performed Illegal Operation, It will be Closed.

زن: خوب گوشاتو بازکن، من دیگه بر نمیگردم!

شوهر: Close all Programs and Logout for another User.

زن: می دونی، صحبت کردن باتو فایده نداره، من رفتم

شوهر: Its now Safe to Turn off your Computer