وصیت نامه وبلاگی
آقا نخونید نصف مصف عمرتون رفته به باد - چه میکنه این ملا حسنی
نظر به اینکه اداره هواشناسی کانادا اعلام کرده که تا دو روز آینده یک عالمه برف خواهد آمد و ممکن است ما در زیر آن خفه شویم و به ملکوت اعلی بپیوندیم٬ و ملت از دست ما راحت شود لازم شد که وصیت نامه ........ خود را با چشمی گریان و قلبی شکسته و بیلی در دست بنویسیم و آنرا در اینجا قرار دهیم تا (زبانم لال زبانم لال٬ خدا اون روز را نیاورد) بعد از مرگم بین شما اختلاف و دو دستهگی نیفتد و بخاطر ارثیه با هم دعوا و کتک کاری نکنید.
۱-اینجانب ملا حسنی وبلاگ نویس در کمال صحت عقلی و جسمی وصیت میکنم که اگر در زیر خروارها برف به رحمت ایزدی رفتم و خدای نکرده مرحوم شدم حتما در اسرع وقت با پارو برفها را از روی من کنار بزنید و قبل از اینکه به گوشت یخ زده تبدیل شوم مرا به زادگاهم تهران منتقل نمایید.
۲- بر ورثه و بازماندگان و دوستان وبلاگی من واجب است که کار و زندگی خود را مدتی ول کرده و در مراسم تشییع جنازه میلیونی اینجانب شرکت نموده تا اجر و ثواب زیادی نصیب ما شود و یکراست برویم بغل حوریهای بهشتی. لازم به ذکر است احتمالا همه شما در فرودگاه بازداشت میشوید که البته عیبی ندارد.
۳- یک قطعه وبلاگ سه طبقه در بلاگ اسپات دارم که آنرا وقف وبلاگ نویسان تهیدست و مستمند میکنم که از شدت نداشتن وبلاگ به اعتیاد و کارهای خلاف کشیده نشوند.
البته دو سه جریب وبلاگ لم یزرع هم در وردپرس دارم که فاقد سند منگولهدار هستند ولی اهالی دهات اطراف وردپرس از مالکیت ما بر آنها اطلاع دارند و حاضرند شهادت بدهند.
آنها را بفروشید و پولش را به اقتصاد جهانی تزریق کنید تا از حالت بحرانی خارج شود.
۴-مقداری عتیقه و چیزهای قیمتی را در زیر زمین همین وبلاگ قایم کردهام. آنها را پیدا کنید و خرج الواتی و خوشگذرانی کنید.
والا ما که جرائت نکردیم الباقی شو بذاریم تو وبلاگ ( از ترس فیل ترینگ ) اگه دوست دارین از خنده بترکید بقیش رو تو وبلاگ خود نویسنده بخونید
اینجا را کلیک کنید
نظر به اینکه اداره هواشناسی کانادا اعلام کرده که تا دو روز آینده یک عالمه برف خواهد آمد و ممکن است ما در زیر آن خفه شویم و به ملکوت اعلی بپیوندیم٬ و ملت از دست ما راحت شود لازم شد که وصیت نامه ........ خود را با چشمی گریان و قلبی شکسته و بیلی در دست بنویسیم و آنرا در اینجا قرار دهیم تا (زبانم لال زبانم لال٬ خدا اون روز را نیاورد) بعد از مرگم بین شما اختلاف و دو دستهگی نیفتد و بخاطر ارثیه با هم دعوا و کتک کاری نکنید.
۱-اینجانب ملا حسنی وبلاگ نویس در کمال صحت عقلی و جسمی وصیت میکنم که اگر در زیر خروارها برف به رحمت ایزدی رفتم و خدای نکرده مرحوم شدم حتما در اسرع وقت با پارو برفها را از روی من کنار بزنید و قبل از اینکه به گوشت یخ زده تبدیل شوم مرا به زادگاهم تهران منتقل نمایید.
۲- بر ورثه و بازماندگان و دوستان وبلاگی من واجب است که کار و زندگی خود را مدتی ول کرده و در مراسم تشییع جنازه میلیونی اینجانب شرکت نموده تا اجر و ثواب زیادی نصیب ما شود و یکراست برویم بغل حوریهای بهشتی. لازم به ذکر است احتمالا همه شما در فرودگاه بازداشت میشوید که البته عیبی ندارد.
۳- یک قطعه وبلاگ سه طبقه در بلاگ اسپات دارم که آنرا وقف وبلاگ نویسان تهیدست و مستمند میکنم که از شدت نداشتن وبلاگ به اعتیاد و کارهای خلاف کشیده نشوند.
البته دو سه جریب وبلاگ لم یزرع هم در وردپرس دارم که فاقد سند منگولهدار هستند ولی اهالی دهات اطراف وردپرس از مالکیت ما بر آنها اطلاع دارند و حاضرند شهادت بدهند.
آنها را بفروشید و پولش را به اقتصاد جهانی تزریق کنید تا از حالت بحرانی خارج شود.
۴-مقداری عتیقه و چیزهای قیمتی را در زیر زمین همین وبلاگ قایم کردهام. آنها را پیدا کنید و خرج الواتی و خوشگذرانی کنید.
والا ما که جرائت نکردیم الباقی شو بذاریم تو وبلاگ ( از ترس فیل ترینگ ) اگه دوست دارین از خنده بترکید بقیش رو تو وبلاگ خود نویسنده بخونید
اینجا را کلیک کنید
برچسبها: طنز های دیگران
وقتی من به دنیا اومدم...!
وقتی من به دنیا اومدم پدرم ۳۰ سالش بود یعنی سنش ۳۰ برابر من بود
وقتی من ۲ ساله شدم پدرم ۳۲ ساله شد یعنی ۱۶ برابر من.
وقتی من ۳ ساله شدم پدرم ۳۳ ساله شد یعنی ۱۱ برابر من.
وقتی من ۵ ساله شدم پدرم ۳۵ ساله شد یعنی ۷ برابر
من وقتی من
۱۰ ساله كه شدم پدرم ۴۰ ساله شد یعنی ۴ برابر.
من وقتی من ۱۵ ساله شدم پدرم ۴۵ ساله شد یعنی ۳ برابر من.
وقتی من ۳۰ ساله شدم پدرم ۶۰ ساله شد یعنی ۲ برابر
من می ترسم اگه ادامه بدم از پدرم بزرگتر بشم
ارسال كننده ايميل: رضا از وبلاگ جورواجور
تصاوير گزينشي از اينترنت
تصاوير گزينشي از اينترنت
برچسبها: طنز های دیگران
مطلب وبلاگ پرشین جوک تو بالاترین ترکوند
دوستانی که با سایت بالاترین آشنا هستند میدونن که این سایت مطالب ارسالی کاربران رو توسط خود کاربران دسته بندی و امتیاز دهی می کنه.دو سه روز پیش یکی از خواننده های پر و پا قرص اینجا یکی از مطالب رو به بالاترین میفرسته و بعد از دو روز این اتفاق می افته و کاربران بالاترین این مطلب رو که داغ میکنن هیچ ، تا الان هم 103 رای مثبت گرفته.
برچسبها: طنز های دیگران
سنگتراش
روزي، سنگتراشي که از کار خود ناراضي بود و احساس حقارت ميکرد، از نزديکي خانه بازرگاني رد ميشد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را ديد و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت : اين بازرگان چقدر قدرتمند استد و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد.
در يک لحظه، او تبديل به بازرگاني با جاه و جلال شد. تا مدت ها فکر ميکرد که از همه قدرتمند تر است. تا اين که يک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او ديد که همه مردم به حاکم احترام ميگذارند حتي بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم يک حاکم بودم، آن وقت از همه قوي تر ميشدم.
در همان لحظه ، او تبديل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالي که روي تخت رواني نشسته بود، مردم همه به او تعظيم ميکردند. احساس کرد که نور خورشيد او را ميآزارد و با خودش فکر کرد که خورشيد چقدر قدرتمند است. او آرزو کرد که خورشيد باشد و تبديل به خورشيد شد و با تمام نيرو سعي کرد که به زمين بتابد و آن را گرم کند.
پس از مدتي ابري بزرگ و سياه آمد و جلوي تابش او را گرفت. پس با خود انديشيد که نيروي ابر از خورشيد بيشتر است، و آرزو کرد ابر باشد و تبديل به ابري بزرگ شد. کمي نگذشته بود که بادي آمد و او را به اين طرف و آن طرف تکان داد. اين بار آرزو کرد که باد شود و تبديل به باد شد. ولي وقتي به نزديکي صخره سنگي رسيد، ديگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت.
با خود گفت که قوي ترين چيز در دنيا، صخره سنگي است و تبديل به سنگي بزرگ و عظيم شد. همان طور که با غرور ايستاده بود، ناگهان صدايي شنيد و احساس کرد که دارد خورد ميشود. نگاهي به پايين انداخت و سنگتراشي را ديد که با چکش و قلم به جان او افتاده است
ارسال کننده :مائده
در يک لحظه، او تبديل به بازرگاني با جاه و جلال شد. تا مدت ها فکر ميکرد که از همه قدرتمند تر است. تا اين که يک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او ديد که همه مردم به حاکم احترام ميگذارند حتي بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم يک حاکم بودم، آن وقت از همه قوي تر ميشدم.
در همان لحظه ، او تبديل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالي که روي تخت رواني نشسته بود، مردم همه به او تعظيم ميکردند. احساس کرد که نور خورشيد او را ميآزارد و با خودش فکر کرد که خورشيد چقدر قدرتمند است. او آرزو کرد که خورشيد باشد و تبديل به خورشيد شد و با تمام نيرو سعي کرد که به زمين بتابد و آن را گرم کند.
پس از مدتي ابري بزرگ و سياه آمد و جلوي تابش او را گرفت. پس با خود انديشيد که نيروي ابر از خورشيد بيشتر است، و آرزو کرد ابر باشد و تبديل به ابري بزرگ شد. کمي نگذشته بود که بادي آمد و او را به اين طرف و آن طرف تکان داد. اين بار آرزو کرد که باد شود و تبديل به باد شد. ولي وقتي به نزديکي صخره سنگي رسيد، ديگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت.
با خود گفت که قوي ترين چيز در دنيا، صخره سنگي است و تبديل به سنگي بزرگ و عظيم شد. همان طور که با غرور ايستاده بود، ناگهان صدايي شنيد و احساس کرد که دارد خورد ميشود. نگاهي به پايين انداخت و سنگتراشي را ديد که با چکش و قلم به جان او افتاده است
ارسال کننده :مائده
برچسبها: طنز های دیگران
تركه سوار خرش چپق كشون ميره تهران. چند تا بچه تهران ميان دستش بندازن بهش ميگن: حاجي چپقو بده خرتم بكشه! تركه ميگه : نه عزيزم خر من بچه تهرونه پيپ ميكشه
به غضنفر میگن تو شهرتون آثار باستانی دارین؟ میگه نه ولی دارن میسازن
هميشه پشت سر هر مرد موفق، زني هست .... که نتــــــــــونسته جلوی موفقيتش رو بگيره
من نمی خواستم این حرف را بگویم و این را گذاشته بودم که ذخیرهی بلندمدت آخرتم باشد ولی حالا که اینطور است از سود 29 درصد آن سپرده بلند مدت صرف نظر میکنم و میگویم که من اگر اهل ریا و تظاهر بودم تا حالا گفته بودم که من خودم جانباز 102 درصد هستم. من همین الان که در خدمت شما هستم 25 کیلو ترکش، هفت گلوله، سه نارنجک، دو راکت و یک نصف میگ21 در بدن دارم اما یک کلام حرف نمیزنم. اما به فرض محال هم که ذرهای در حرفهای من تساهل شده باشد آیا این درست است که برای یک دستمال زعفرانیه را به آتش بکشند؟
از آی طنز
به غضنفر میگن تو شهرتون آثار باستانی دارین؟ میگه نه ولی دارن میسازن
هميشه پشت سر هر مرد موفق، زني هست .... که نتــــــــــونسته جلوی موفقيتش رو بگيره
من نمی خواستم این حرف را بگویم و این را گذاشته بودم که ذخیرهی بلندمدت آخرتم باشد ولی حالا که اینطور است از سود 29 درصد آن سپرده بلند مدت صرف نظر میکنم و میگویم که من اگر اهل ریا و تظاهر بودم تا حالا گفته بودم که من خودم جانباز 102 درصد هستم. من همین الان که در خدمت شما هستم 25 کیلو ترکش، هفت گلوله، سه نارنجک، دو راکت و یک نصف میگ21 در بدن دارم اما یک کلام حرف نمیزنم. اما به فرض محال هم که ذرهای در حرفهای من تساهل شده باشد آیا این درست است که برای یک دستمال زعفرانیه را به آتش بکشند؟
از آی طنز
ضرب المثلاًهای به روز شده
اساتید و بزرگان ادبیات فارسی برای اینکه در آینده ای نه چندان دور، بعضی از ضرب المثل های اصیل ایرانی - به علت وجود بعضی از لغات و اصطلاحات - از بین نروند، تصمیم گرفتند که برخی از این ضرب المثل ها را به گونه زیر بازسازی کنند:
بیفستراگانوفه خالته، بخوری پاته نخوری پاته!
موش تو سوراخ نمی رفت ساید بای ساید به دمبش می بست!
آب در "آب سرد کن" و ما تشنه لبان می گردیم!
آب که سر بالا میره، قورباغه "هوی متال" میخونه!!!
پرادو سواری دولا دولا نمیشه!
نابرده رنج گنج میسر نمی شود --- مزد آن گرفت جان برادر که کلاه برداری کرد
"کافی میت" نخورده و دهن سوخته!
اسکانیا(scania) بیار باقالی بار کن!
گر صبر کنی ز قوره، لوپ لوپ سازی!
پاتو از پارکتت درازتر نکن!
هری پاتر آخرش خوشه!
قربون بند کیفتم، تا کارت سوخت داری رفیقتم!
گیرم پاپی تو بود فاضل --- از فضل پاپی تو را چه حاصل
ندیدیم اورانیم ولی دیدیم دست مردم!
ادکلن آن است که خود ببوید --- نه آنکه فروشنده بگوید
ماکرو ویو به ماکرو ویو می گه روت سیاه!
بزک نمیر بهار میاد آناناس با خیار درختی میاد!
یا منچستریه منچستری یا رُمیه رُمی(AC Rom)
سرش بوی پیتزای سبزیجات میده!!!
آنتی بیوتیک بعد از مرگ سهراب!
بیفستراگانوفه خالته، بخوری پاته نخوری پاته!
موش تو سوراخ نمی رفت ساید بای ساید به دمبش می بست!
آب در "آب سرد کن" و ما تشنه لبان می گردیم!
آب که سر بالا میره، قورباغه "هوی متال" میخونه!!!
پرادو سواری دولا دولا نمیشه!
نابرده رنج گنج میسر نمی شود --- مزد آن گرفت جان برادر که کلاه برداری کرد
"کافی میت" نخورده و دهن سوخته!
اسکانیا(scania) بیار باقالی بار کن!
گر صبر کنی ز قوره، لوپ لوپ سازی!
پاتو از پارکتت درازتر نکن!
هری پاتر آخرش خوشه!
قربون بند کیفتم، تا کارت سوخت داری رفیقتم!
گیرم پاپی تو بود فاضل --- از فضل پاپی تو را چه حاصل
ندیدیم اورانیم ولی دیدیم دست مردم!
ادکلن آن است که خود ببوید --- نه آنکه فروشنده بگوید
ماکرو ویو به ماکرو ویو می گه روت سیاه!
بزک نمیر بهار میاد آناناس با خیار درختی میاد!
یا منچستریه منچستری یا رُمیه رُمی(AC Rom)
سرش بوی پیتزای سبزیجات میده!!!
آنتی بیوتیک بعد از مرگ سهراب!
از وبلاگ : منو برق گرفته!!!
پی نوشت : آقا ما خیلی کوچیکیم ، لینک چیه شما بگو خود وبلاگو بذار اینجا . بچشم
برچسبها: طنز های دیگران
جوک های دریافتی از کاربران سایت
می دونی معنی : سی ان جی چیه ؟ یعنی : سوخت نداریم جیگر !!!
تابلوی ورودي لرستان: خطر،احتمال پرش لر به وسط جاده 09158324293 عباس
زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.يکروز تصميم گرفت ميزان علاقهاى که دامادهايش به او دارند را ارزيابى کند.يکى از دامادها را به خانهاش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مىزدند از قصد وانمود کرد که پايش ليز خورده و خود را درون استخر انداخت.دامادش فوراً شيرجه رفت توى آب و او را نجات داد.فردا صبح يک ماشين پژو ٢٠٦ نو جلوى پارکينگ خانه داماد بود و روى شيشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»زن همين کار را با داماد دومش هم کرد و اين بار هم داماد فوراً شيرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.داماد دوم هم فرداى آن روز يک ماشين پژو ٢٠٦ نو هديه گرفت که روى شيشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخرى رسيد.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.امّا داماد از جايش تکان نخورد.او پيش خود فکر کرد وقتش رسيده که اين پيرزن از دنيا برود پس چرا من خودم را به خطر بياندازم.
همين طور ايستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.
فردا صبح يک ماشين بىامو کورسى آخرين مدل جلوى پارکينگ خانه داماد سوم بود که روى شيشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت
فرستنده :مخلص
نوبت به داماد آخرى رسيد.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.امّا داماد از جايش تکان نخورد.او پيش خود فکر کرد وقتش رسيده که اين پيرزن از دنيا برود پس چرا من خودم را به خطر بياندازم.
همين طور ايستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.
فردا صبح يک ماشين بىامو کورسى آخرين مدل جلوى پارکينگ خانه داماد سوم بود که روى شيشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت
فرستنده :مخلص
نامه سرگشاده موشها به شهردار تهران : چه زود چهره واقعي خود را نمايان كرديد!
آن همه پنهان كاري، آن همه فريبكاري.استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي دروغي بيش نبود، از همان ابتدا نيز واضح بود در پشت قولهايي كه مي داديد، هدفي غير از كشتار بي رحمانه نداريد.چه زود چهره واقعي خود را نمايان كرديد.اما چه طور.اما چه طور دلتان مي آيد ما و زن و بچه هاي بي گناهمان را بكشيد.ما چه آزاري به شما رسانديم؟ ما كه به كسي كاري نداشتيم.
آقاي شهردار !نمي دانيد آن روز كه تصميم گرفتيد گربه هاي تهران را عقيم كنيد چه شور و شوقي در دلهاي ما به وجود آورديد، به خانه هر دوست و آشنايي مي رفتيم عكس شما را بر در و ديوار اتاقهايشان زده بودند و همه جا ذكر خيرتان بود، آن روز شما را حامي خود مي دانستيم ... زهي خيال باطل ...
آقاي شهردار !آيا شما فراموش كرده ايد كه ما با خوردن آشغالها به شما كمك مي كنيم؟ !اگر ما نباشيم كه بايد ماشين هاي حمل زباله تان را دو برابر كنيد، آيا بودجه لازم را داريد؟ !
آقاي شهردار !ما حتي براي آنكه مزاحم شما نشويم و ايضاً با توجه به ترافيك شهري زودتر به مقصد برسيم، از داخل جوي هاي آب رفت و آمد مي كنيم، باور كنيد همين عبور و مرور ما و خوردن آشغالهايي كه در مسير جوي هاي آب وجود دارد، باعث عدم آبگرفتگي جوي هاي آب مي شود.
آقاي شهردار !زندگي بدون ما را تصور كن.آري تصور كردنش سخت است.اگر ما نباشيم براي ترساندن خانومهايتان از چه چيز ديگري مي توانيد استفاده كنيد؟ نگوييد سوسك.سوسكها همشون پيش ما سوسكن !و با يك دمپايي كارشان ساخته مي شود ...
آقاي شهردار !ما در شهر فرهنگ سازي مي كنيم و در اين روزهايي كه جوانان شهرتان به سوي لحيم كاري كشيده مي شوند، ما به باشگاه بدن سازي مي رويم، جثه ما را با اجدادمان مقايسه كنيد، باور كنيد پسر عمويي دارم كه براي عروسي دخترش يك گربه را شكار و براي مهمانان سرو كرد؛ هيكل ورزشكاري ما به خودي خود باعث ترويج فرهنگ ورزش كردن است.چه طور دلتان مي آيد اين هيكلهاي ورزشكاري را زير گل ببريد ...
آقاي شهردار !همه اش لجن پراكني بدخواهان است، كمي به حافظه تاريخي خود رجوع كنيد، اگر واقعاً ما طاعون و هزار نوع مرض داشته باشيم، آيا مي توانيم اين گونه با طراوت و شادابي به اين طرف و آن طرف جست و خيز كنيم؟ آيا اين گونه چاق و چله خواهيم بود؟!
همه اش دروغ بود . اي لعنت به آن بازرسان كه آي كيوشان در حد موزاييك است.آنها چه طور متوجه اهداف شوم شما نشدند.
آقاي شهردار !اين روزها مراقب هستم تا خدايي نكرده خانم و فرزندانم اخبار گوش نكنند و يا روزنامه نخوانند. نمي دانم آنها چه حالي خواهند داشت، هنگامي كه متوجه اين خبر شوند: «شهرداري تهران از انرژي هسته اي براي مرگ موشها استفاده مي كند.» ... هنوز هم فرصت هست، از تصميم خود صرف نظر كنيد ...
تنظ نوشته های ارژنگ حاتمی
آقاي شهردار !نمي دانيد آن روز كه تصميم گرفتيد گربه هاي تهران را عقيم كنيد چه شور و شوقي در دلهاي ما به وجود آورديد، به خانه هر دوست و آشنايي مي رفتيم عكس شما را بر در و ديوار اتاقهايشان زده بودند و همه جا ذكر خيرتان بود، آن روز شما را حامي خود مي دانستيم ... زهي خيال باطل ...
آقاي شهردار !آيا شما فراموش كرده ايد كه ما با خوردن آشغالها به شما كمك مي كنيم؟ !اگر ما نباشيم كه بايد ماشين هاي حمل زباله تان را دو برابر كنيد، آيا بودجه لازم را داريد؟ !
آقاي شهردار !ما حتي براي آنكه مزاحم شما نشويم و ايضاً با توجه به ترافيك شهري زودتر به مقصد برسيم، از داخل جوي هاي آب رفت و آمد مي كنيم، باور كنيد همين عبور و مرور ما و خوردن آشغالهايي كه در مسير جوي هاي آب وجود دارد، باعث عدم آبگرفتگي جوي هاي آب مي شود.
آقاي شهردار !زندگي بدون ما را تصور كن.آري تصور كردنش سخت است.اگر ما نباشيم براي ترساندن خانومهايتان از چه چيز ديگري مي توانيد استفاده كنيد؟ نگوييد سوسك.سوسكها همشون پيش ما سوسكن !و با يك دمپايي كارشان ساخته مي شود ...
آقاي شهردار !ما در شهر فرهنگ سازي مي كنيم و در اين روزهايي كه جوانان شهرتان به سوي لحيم كاري كشيده مي شوند، ما به باشگاه بدن سازي مي رويم، جثه ما را با اجدادمان مقايسه كنيد، باور كنيد پسر عمويي دارم كه براي عروسي دخترش يك گربه را شكار و براي مهمانان سرو كرد؛ هيكل ورزشكاري ما به خودي خود باعث ترويج فرهنگ ورزش كردن است.چه طور دلتان مي آيد اين هيكلهاي ورزشكاري را زير گل ببريد ...
آقاي شهردار !همه اش لجن پراكني بدخواهان است، كمي به حافظه تاريخي خود رجوع كنيد، اگر واقعاً ما طاعون و هزار نوع مرض داشته باشيم، آيا مي توانيم اين گونه با طراوت و شادابي به اين طرف و آن طرف جست و خيز كنيم؟ آيا اين گونه چاق و چله خواهيم بود؟!
همه اش دروغ بود . اي لعنت به آن بازرسان كه آي كيوشان در حد موزاييك است.آنها چه طور متوجه اهداف شوم شما نشدند.
آقاي شهردار !اين روزها مراقب هستم تا خدايي نكرده خانم و فرزندانم اخبار گوش نكنند و يا روزنامه نخوانند. نمي دانم آنها چه حالي خواهند داشت، هنگامي كه متوجه اين خبر شوند: «شهرداري تهران از انرژي هسته اي براي مرگ موشها استفاده مي كند.» ... هنوز هم فرصت هست، از تصميم خود صرف نظر كنيد ...
تنظ نوشته های ارژنگ حاتمی
برچسبها: حیوانات، طنز های دیگران
خسیس
اصفهانيه به پسرش ميگه: برو از همسايه نون بگير ناهار بخوريم!! بچه مي ره و برميگرده ميگه : بابا همسايه نون نداد!! اصفهانيه ميگه: اه اه چه خسيس، نمي خواد برو از تو يخچال نون بيار بخوريم
اولين چيزي كه با شنيدن شغل يكي ياد مردم ميافته!!!
كارمند بانك: مي توني يه وام واسه ما جور كني؟
مهندس كامپيوتر: من كامپيوترم ويروسي شده ميتوني ويندوزم رو عوض كني؟
پزشك عمومي: ميتوني براي چهارشنبه كه بچهام نرفته مدرسه يه گواهي بنويسي؟
دندونپزشك: بيا اين دندون عقل من رو نگاه كن ببين سياه شده بايد بكشمش يا پرش كنم؟
تعميركار ماشين: اين ماشين من نميدونم چرا هي صداي اضافي ميده، ميتوني بياي يه نيگا بهش بندازي؟!
بازيگر: واسه كسايي كه ميخوان بازيگر بشن چه نصيحتي داريد؟
مدير يه جايي: ميشه واسه اين بهرام ما يه كار جور كني؟
موبايل فروش: آقا اين گوشي 3310 مارو ميشه با يهN95 عوض كني؟!
معلم: اين حسن ما يه خورده تو رياضياش بازيگوشي ميكنه ميشه اين پنجشنبهي قبل از امتحان رياضياش شام تشريف بيارين خونه ما سر راه اين اتحادارو هم يه بار براش بگين؟!
نماينده مجلس: اين شهرام ما خيلي پسر گليه ميخواد زن بگيره ميشه كمك كنيد معافي اين بچهرو بگيريم؟!
كارمند سازمان سنجش: سؤالاي كنكور سال بعد رو نداري؟
نويسنده: يه روز بيا سر فرصت قصه زندگيمو برات تعريف كنم كتابش كني!
معمار: اين خونه مون بايد كفش سراميك شه و آشپزخونهاش اُپن، فكر ميكني چند روزه تموم ميكني؟
طلا فروش: الان اوضاع سكه چجورياس؟
اقتصاددان: بالاخره اين بنزين رو ميخوان چيكار كنن؟ يه سوال ديگه: ميدوني اصلاً درآمد نفتي ايران چقده؟
وكيل: من اگه بخوام حضانت بچهام رو بگيرم چيكار بايد بكنم؟
روانشناس: من الان يه چند وقتيه بچهام شبا جاشو خيس ميكنه، روزا هم بينبشفعاله، شوهرم هم شيش ماهه خونه نيومده، اين اواخر همه موهاشو كنده بود، خودمم فكر كنم افسردگي گرفتم، ميخوام طلاق بگيرم، بعدشم خودكشي،سم هم تهيه كردم!!!!حالا چيكار ميتوني برام بكني؟
تايپيست: يه پايان نامه دارم 958 صفحه اصلاً وقت ندارم تايپش كنم، نظر تو چيه؟
...
واقعاً چرا اينجوريه كه هميشه با ديدن بقيه ياد درد و مشكلاي خودمون ميافتيم؟
مهندس كامپيوتر: من كامپيوترم ويروسي شده ميتوني ويندوزم رو عوض كني؟
پزشك عمومي: ميتوني براي چهارشنبه كه بچهام نرفته مدرسه يه گواهي بنويسي؟
دندونپزشك: بيا اين دندون عقل من رو نگاه كن ببين سياه شده بايد بكشمش يا پرش كنم؟
تعميركار ماشين: اين ماشين من نميدونم چرا هي صداي اضافي ميده، ميتوني بياي يه نيگا بهش بندازي؟!
بازيگر: واسه كسايي كه ميخوان بازيگر بشن چه نصيحتي داريد؟
مدير يه جايي: ميشه واسه اين بهرام ما يه كار جور كني؟
موبايل فروش: آقا اين گوشي 3310 مارو ميشه با يهN95 عوض كني؟!
معلم: اين حسن ما يه خورده تو رياضياش بازيگوشي ميكنه ميشه اين پنجشنبهي قبل از امتحان رياضياش شام تشريف بيارين خونه ما سر راه اين اتحادارو هم يه بار براش بگين؟!
نماينده مجلس: اين شهرام ما خيلي پسر گليه ميخواد زن بگيره ميشه كمك كنيد معافي اين بچهرو بگيريم؟!
كارمند سازمان سنجش: سؤالاي كنكور سال بعد رو نداري؟
نويسنده: يه روز بيا سر فرصت قصه زندگيمو برات تعريف كنم كتابش كني!
معمار: اين خونه مون بايد كفش سراميك شه و آشپزخونهاش اُپن، فكر ميكني چند روزه تموم ميكني؟
طلا فروش: الان اوضاع سكه چجورياس؟
اقتصاددان: بالاخره اين بنزين رو ميخوان چيكار كنن؟ يه سوال ديگه: ميدوني اصلاً درآمد نفتي ايران چقده؟
وكيل: من اگه بخوام حضانت بچهام رو بگيرم چيكار بايد بكنم؟
روانشناس: من الان يه چند وقتيه بچهام شبا جاشو خيس ميكنه، روزا هم بينبشفعاله، شوهرم هم شيش ماهه خونه نيومده، اين اواخر همه موهاشو كنده بود، خودمم فكر كنم افسردگي گرفتم، ميخوام طلاق بگيرم، بعدشم خودكشي،سم هم تهيه كردم!!!!حالا چيكار ميتوني برام بكني؟
تايپيست: يه پايان نامه دارم 958 صفحه اصلاً وقت ندارم تايپش كنم، نظر تو چيه؟
...
واقعاً چرا اينجوريه كه هميشه با ديدن بقيه ياد درد و مشكلاي خودمون ميافتيم؟
ارسال کننده : مائده
برچسبها: طنز های دیگران
اعنیاد
دانش آموزان یک دبستان به نمایشگاه عکس “اعتیاد” !! برده شدند.در میان نگاه های متعجب دانش آموزان ناگهان دانش آموزی جلوی عکس یک “وافور” با ذوق و هیجان فریاد زد : از اینا که بابام داره.
برنامه نویس
برنامه نويس موجوديست زنده که اغلب بصورت نشسته با کمي خميدگي روبروي خود را نگاه مي کند. اين موجود توانايي بسيار زيادي در گير دادن به يک موضوع و پلک نزدن را داراست. بيشتر طول عمر خود را بدون تحرک سپري مي کند و فقط انگشتانش داراي فعاليت بسيار زياد هستند. غالبا بصورت انفرادي يافت مي شود و در پاسخ به مخاطب همواره مي گويد: چي؟ ??? آنها شب زيست هستند. بين يک شاخه گل رز و يک تکه پارآجر تفاوتي قائل نمي شود و دنياي وي فقط نيم متر جلوتر از چشمان است
معرفی یه سایت توپ که کلی اس ام اس جدید و با حال داره
یه چند سالی هست که سایتی به نام navand.ir داره در زمینه خدمات ارسال اس ام اس تو اینترنت فعالیت میکنه
چند وقتیه که این سایت یه قسمتی رو به نام کتاب پیام کوتاه راه اندازی کرده که خیلی اس ام اس های جدید و باهالی توشه که البته
اگرعضو سایت هم باشید می تونید این اس ام اس های جدید رو که فکر می کنم روزانه رشد میکنه برای هر شماره موبایلی که خواستین بفرستین
یه سر بزنید که اگه نبینید ضرر کردین
در ضمن برای راحتی شما لینک موضوعات رو به صورت مستقیم قرار میدهم که با کلیک روی هر کدام مستقیم به موضوع مربوطه خواهید رفت
آبادانی ، آریایی ، آنتونی رابینز ، آندره ژید ، آهنگ ، احادیث امام سجاد ، ادیبانه ، ارنستو چه گوارا ، ازدواج ، اس ام اس ، اس ام اس عاشقانه ، اس ام اس های شخصی زیبا ، اشک ، اصفهانی ، افغانی ، ایرانسل ، بالای 18 سال ، بدبختی ، بربری ، بنز ، بهار ، بوس ، بوسه ، بی وفائی ، بی وفایی ، پت و مت ، پدر ، پیام کوتاه ، پیامک ، پینوکیو ، تام و جری ، تبریک تولد ، تبریک سال نو ، تبریک نوروز ، تصویر ماشین ، تصویری ، تنهایی ، تهرونی ، تولد امام علی ، جالب ، جبران خلیل جبران ، جواهری در قصر ، جک لندن ، چشم ، چهارشنبه سوری ، حاجی فیروز ، حکیمانه ، خانواده ، خدا ، خرگوشی ، خوشبختی ، خونه تکونی ، خیار ،داستان کوتاه ، داستانک ، دعا ، دل ، دوری ، دوست دختر ، دوستانه ، دوستت دارم ، دوستی ، رشتی ، رفاقت ، روز پدر ، روز مادر ، روسیاهی ، زرتشت ، زندگی ، ساموئید ، سرکاری ، سرکاری شبانه ، سرکاری عاشقانه ، سرکاری عشقی ، سکه ، سیب ، شب قدر ، شخصیت شناسی ، شروع ماه رمضان ، شرک ، شعر ، شکسپیر ، شیشه عمر ، ضرب المثل ، ضرب المثل چینی ، عارفانه ، عاشق شدن ، عاشقانه ، عاشقانه ها ، عاشورای حسینی ، عشق ، عید نوروز ، غزلیات حافظ ، غضنفر ، قاصدک ، قزوینی ، قلب ، گوته ، لطيفه درباره ي آقايون ، لطیفه ، لطیفه بین المللی ، لطیفه ترکی ، لطیفه درباره خانمها ، لطیفه لری ، لوطی ، لوطی گری ، ماه مبارک رمضان ، متفکرانه ، مذهبی ، مرام ، مرامی ، مناسبتی ، مهربونی ، موبایل ، مینیمال ، نیمه شعبان ، هچل هفت ، هفت سین ، هلو ، ولادت حضرت علی . روز پدر ، ولنتاین ، ویکتور هوگو ، يوهان ولفگانگ گوته ، کلام بزرگان ، کلامی از دکتر شریعتی ، کوروش
در ضمن لینک و لوگوی کتاب اس ام اس در ستون کناری سایت قرار گرفت
برچسبها: معرفی وبلاگ طنز
انشا خود را در مورد موضو عزدواج آغاز می كنم
هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم. تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است. حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند. در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم. از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود. در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است ! اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید. من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم. مهریه وشیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند.همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود. دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند! اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. می گفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید . ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست. از آن موقه خاله با من قهر است. قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند بعد خانومش می رود دادگاه شکایت می کند بعد می آیند دایی مختار را می برند زندان! البته زندان آدم را مرد می کند. عزدواج هم آدم را مرد می کند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خیلی بهتر است! این بود انشای من.
اس ام اس های دریافتی از بازدید کنندگان وبلاگ
خمارخودتيم،نوكر مرامتيم،شرمنده خوبي هاتيم،اسير اس ام اساتيم. مهران
تاحالاقورباغه پرس شده تو پلاستیک دیدی اگه ندیدی پس یک نگاه به کارت ملیت بکن .آرمين-09153199287
لبخند باعث زيبايي مي شود تو نيشت را ببند. - مهران
آموزش بستن كراوات در لرستان 20 كشته داد- حميد رضا 09132078554
چنديست كه بيمار وفايت شده ام.در بستر غم چشم به راهت شده ام.اين را تو بدان اگر بميرم روزي مسئول تويي كه من فدايت شده ام **ولی محمدحسن زهی - 09159978544
امشب ميخوام طي يك عمليات شهادت طلبانه
تاحالاقورباغه پرس شده تو پلاستیک دیدی اگه ندیدی پس یک نگاه به کارت ملیت بکن .آرمين-09153199287
لبخند باعث زيبايي مي شود تو نيشت را ببند. - مهران
آموزش بستن كراوات در لرستان 20 كشته داد- حميد رضا 09132078554
چنديست كه بيمار وفايت شده ام.در بستر غم چشم به راهت شده ام.اين را تو بدان اگر بميرم روزي مسئول تويي كه من فدايت شده ام **ولی محمدحسن زهی - 09159978544
امشب ميخوام طي يك عمليات شهادت طلبانه
.
.
.
.
فدات بشم.-09141078266
دوست دارم شمع باشم دردل شبها بسوزم روشني بخشم به جمعي خودم تنها بسوزم - زهره
.
.
.
فدات بشم.-09141078266
دوست دارم شمع باشم دردل شبها بسوزم روشني بخشم به جمعي خودم تنها بسوزم - زهره
و با تشکر فراوان از خواننده وبلاگ "پوریا 09362927728 " که کلی جوک جدید فرستادن
معلم کلاس اول از ساسان کوچولو می پرسه ..اگه تو 10 تا شکلات داشته باشی 2 تاشو بدی به سمیرا..3 تاشو بدی به مریم و یه دونه هم بدی به شراره اونوقت چی خواهی داشت؟؟؟ ساسان میگه .خوب معلومه 3 تا دوست دختر جدید : پوریا 09362927728
جوک های زیر ارسال شده توسط Mokhless از قسمت نظرات وبلاگ
تو شیراز مادر رو از دختر نمیشه تشخیص داد تو اصفهان گدا رو از پولدر تو تهران دخترو از پسر!!
تركه مي ره امتحان گواهي نامه بده چند بار رد ميشه بعد تو راه پليس جلوش رو مي گيره مي گه گواهي نامه تركه مي گه دادين كه مي خواين؟
به ترکه میگن یه موجود نام ببر میگه : آب جوش میگن آب جوش که موجود نیست میگه والا من از تبریز که میومدم تو جاده نوشته بود آب جوش موجود است
از ترکه میپرسن چه جوری بستنی کیم میخوری؟ می گه می ذارمش لای نون، سیخشو می کشم بیرون
ترکه میره مسابقه قرآن ، نوبت اون که میشه براش سوره بنی اسرائیل می افته اونم از مسابقه انصراف می ده!!!
به تركه مي گن بچه كجائي ؟ ميگه : بچه تهرون . . . ميگن : كجاي تهرون .. . ميگه : كيلومتر 700 ، جاده تهران - اردبيل
ازرائیل میره سراغ قزوینیه بهش میگه وصیت کردی؟ میگه آره زیره فرشه
به ترکه میگن یه موجود نام ببر میگه : آب جوش میگن آب جوش که موجود نیست میگه والا من از تبریز که میومدم تو جاده نوشته بود آب جوش موجود است
از ترکه میپرسن چه جوری بستنی کیم میخوری؟ می گه می ذارمش لای نون، سیخشو می کشم بیرون
ترکه میره مسابقه قرآن ، نوبت اون که میشه براش سوره بنی اسرائیل می افته اونم از مسابقه انصراف می ده!!!
به تركه مي گن بچه كجائي ؟ ميگه : بچه تهرون . . . ميگن : كجاي تهرون .. . ميگه : كيلومتر 700 ، جاده تهران - اردبيل
ازرائیل میره سراغ قزوینیه بهش میگه وصیت کردی؟ میگه آره زیره فرشه
عزیزم، منو ببخش!
عزیز دلم!
وقتی سه سال پیش دیدمت (۱)، با خودم گفتم، خودشه، من بالاخره تونستم شریک زندگی خودمو پیدا کنم. بنابراین فوری با اون کیس مزخرفی (۲) که فقط از سر ناچاری باهاش وقت میگذروندم، همون دست و پاچلفتیه، به هم زدم و رابطه تازهای را با تو شروع کردم. آره، مثل خیلیهای دیگه ما هم در این دوره آشنایی فراز و نشیب داشتیم، ولی حقیقتش را بخوای، دوره بینظیری بود.
همه چیز تا همین سه ماه پیش خوب بود، تا اینکه یه شب، اون (۳) را دیدم. با اینکه پدر و مادرش راضی نبودن ببینمش (۴)، هر جوری بود با کمک دوستان، باهاش طرح دوستی ریختم و باهاش آشنا شدم.
چرا دروغ بگم، او خیلی سادهدل (۵) و شیرین و زیبا بود، اصلا پیچیدگیهای بیخود کسای دیگه را نداشت، چیزایی داشت که نمیتونم دقیقا توصیف کنم. او خیلی سرزنده بود، حتی گاهی اذیتش میکردم و بیست، سی کار دستش میدادم! (۶) آره! ولی اونقدر سبکبالانه کارها را برام انجام میداد که نگو!
یه چیز جالب دیگهاش این بود که خیلی رازدار (۷) بود، وقتی ازش میخواستم چیزی بین من و اون خصوصی بمونه، امکان نداشت به زور هم شده بروز بده. کلا حافظه جالبی داشت، همه چیزایی که بهش علاقه داشتم یادش میموند و فوری برام آماده میکرد. (۸)
آره، همه چیز رویایی بود. ولی بذار روزای بعدی را هم برات تعریف کنم، خیلی زود فهمیدم که اون حوصله نداره رقیبی دور و برش ببینه، در واقع او حوصله هیچ کس دیگری را نداشت. (۹)
اینجا بود که او من را در دوراهی گرفتن یه تصمیم بزرگ قرار داد، در واقع من مجبور شدم، فقط اون را انتخاب کنم و دور بقیه را خط بکشم.
یه مدتی همه چیز خوب بود تا اینکه پی بردم، نخیر! این یکی کیس ما همچین شرایط روحی استیبلی نداره، در کمال تعجب میدیدم که مرتب شماره موبایل و خونم یادش میره با اینکه دهها بار براش نوشته بودم و دستش داده بودم. گاهی وقتا که با هم میرفتیم بچرخیم، ازش میخواستم با دوربین عکسایی از مناظر زیبا بگیره، ولی در کمال تعجب وقتی برمیگشتیم، میدیدم که یه عکس ساده هم نتنوسته بگیره و همه چیز را خراب کرده. (۱۰)
راستش بعد مدتی تازه فهمیدم که تو چه گوهری بودی، خوبی تو این بود که همیشه عملکرد قابل اطمینانی داشتی، مثلا اون نبودی که گاهی همه کاراش بیست بود و گاهی آدم از گیج بازیش، سرگیجه میگرفت.
راستش بین خودمون باشه، فکر میکردم که طرف بیتجربه هست، خودت میدونی که بعضیها خام هستن و یه جورایی باید بزرگ شن و رشد کنن تا قبل تحملتر بشن. وقتی به خواهر و برادراش (۱۱) نگاه میکردم که اوایل اونا هم همین طور بودن وبعدا با شایستگی خودشون و شاید پول پدرو مادرشون که از پارو بالا میره (۱۲)، اون جور شخصیتهای شخیصی شدن، ته دل یه خورده قرص میشد. ولی خوب اشتباه بزرگ من همین بود.
حتما میدونی که چرا دارم این نامه را برات می نویسم، آره، هر چی میخوای اسمش را بذار، حماقت، هوسبازی یا هر چیزی دیگهای. ولی آخر این نامه ازت میخوام من را ببخشی. یعنی میشه، همه چیز را فراموش کنی و بذاری پیشت برگردم؟
خوب تعجب نکنید، نامه بالا را نویسنده وبلاگ یک پزشک نوشته است! برای رفع سوء تفاهم توضیحات را بخوانید!
۱- مراد مرورگر فایرفاکس است!
۲- مراد اینترنت اکسپلورر است!
۳- مراد نویسنده، مروگر شرکت گوگل یعنی کروم است که دو سه ماه پیش نوشته شده است.
۴- گوگل اجازه دانلود کروم را به کاربران ایرانی نمی دهد، شبی که این مروگر به صورت رسمی منتشر شد، دوستانی در فرندفید، مرورگر را با شیوههایی دانلود کردند و برای تست بقیه دوستان، در جای دیگر آپلود کردند.
۵- کروم طراحی ساده و در عین حال زیبایی دارد.
۶- منظور باز کردن برگهها یا tabهای فراوان در کروم است. کروم مصرف رم بسیار پایینی دارد. به علاوه هر گاه یکی از برگههای دچار مشکل شوند، میتوان با سیستم عامل فقط به فعالیت همان برگه پایان داد و بر خلاف فایرفاکس کل برنامه بیشته نمیشود.
۷- اشاره به خاصیت incognito window کروم: اگر این پنجره را باز کنید، سابقهای از وب گردی شما در مورگر باقی نمیماند!
۸- دیدن صفحههای مورد علاقه به صورت بندانگشتی در کروم
۹- کسای دیگه یعنی فایرفاکس، سفری ، اپرا و حتی اینترنت اکسپلورر نسخه جدید!
۱۰- کروم گاهی ناپایدار میشود، چرخش چرخ موس را تشخیص نمیدهد، ویدئوهای صفحات وب را گاهی درست نشان و گاهی نه! صفحات را نمیشود به صورت تکست با کروم ذخیره کرد. کروم بر خلاف فایرفاکس نام کاربری و پسوردها را به خاطر نمیسپرد و هر بار کاربر را مجبور میکند که پسوردها را وارد کند.
۱۱- سایر محصولات گوگل مثل جیمیل
۱۲- ثروت شرکت گوگل
۲- مراد اینترنت اکسپلورر است!
۳- مراد نویسنده، مروگر شرکت گوگل یعنی کروم است که دو سه ماه پیش نوشته شده است.
۴- گوگل اجازه دانلود کروم را به کاربران ایرانی نمی دهد، شبی که این مروگر به صورت رسمی منتشر شد، دوستانی در فرندفید، مرورگر را با شیوههایی دانلود کردند و برای تست بقیه دوستان، در جای دیگر آپلود کردند.
۵- کروم طراحی ساده و در عین حال زیبایی دارد.
۶- منظور باز کردن برگهها یا tabهای فراوان در کروم است. کروم مصرف رم بسیار پایینی دارد. به علاوه هر گاه یکی از برگههای دچار مشکل شوند، میتوان با سیستم عامل فقط به فعالیت همان برگه پایان داد و بر خلاف فایرفاکس کل برنامه بیشته نمیشود.
۷- اشاره به خاصیت incognito window کروم: اگر این پنجره را باز کنید، سابقهای از وب گردی شما در مورگر باقی نمیماند!
۸- دیدن صفحههای مورد علاقه به صورت بندانگشتی در کروم
۹- کسای دیگه یعنی فایرفاکس، سفری ، اپرا و حتی اینترنت اکسپلورر نسخه جدید!
۱۰- کروم گاهی ناپایدار میشود، چرخش چرخ موس را تشخیص نمیدهد، ویدئوهای صفحات وب را گاهی درست نشان و گاهی نه! صفحات را نمیشود به صورت تکست با کروم ذخیره کرد. کروم بر خلاف فایرفاکس نام کاربری و پسوردها را به خاطر نمیسپرد و هر بار کاربر را مجبور میکند که پسوردها را وارد کند.
۱۱- سایر محصولات گوگل مثل جیمیل
۱۲- ثروت شرکت گوگل
نتیجه اخلاقی که از این داستان میگیریم این است که به شریک زندگی خود یعنی فایرفاکس وفادار بمانید. اصولا وفاداری چیز خوبی است. هیچگاه فریب مروگرهای دیگر را نخورید که مجبور نشوید، چنین نامهای بنویسید.
ترجمه و بازنویسی اساسی با الهام از این پست: Dear Firefox: Please forgive me
محصولی، امانت دار امام زمان!
جناب صادق محصولی وزیر کشور جدیدمان در مورد صد و شصت میلیارد داراییاش فرموده: این پولها متعلق به امام زمان(عجالله) میباشد که این امانتی را پس از ظهور حضرت در اختیار ایشان قرار خواهم داد. از زمانی که این فرمایش را شنیدهام دست خودم نیست، به پولهای آن امام غایب بیشتر از کراماتش فکر میکنم. مرتب لاحول میخوانم و به شیطان لعنت میفرستم اما باز به ذهنم میآورد که: کل پولهای ایشان چقدر هست؟ بقیه بزرگانی که امانتی آن حضرت را دارند چه کسانی هستند و هر کدامشان چه مبلغی را امانت نگه میدارد؟ پیش خودمان بماند کمی هم از آن بزرگوار دلگیر شدم. چه میشد مبلغی هم میداد من نگهداری کنم؟
خبر فوری: علی کردان پس از برکناری از سمت وزیر کشور، از سوی محمود احمدی نژاد رئیس جمهور به عنوان رئیس مرکز جعل اسناد و مدارک کشور منصوب شد
برچسبها: احمدي نژاد، سیاسی
دولت از اینکه مجلس حتی کارتهای صد آفرین دوران ابتدایی کردان را هم نپذیرفت ابراز تاسف کرد.. بعد از دانشگاه آکسفورد و دانشگاه آزاد ، حجت الاسلام قرائتی هم اعلام کرد کردان هیچ سابقه ای در نهضت سواداموزی ندارد
برچسبها: دانشگاه آزاد، سیاسی
خاطرات مردي که زنش به مسافرت رفته بود
شنبه: زنم براي يک هفته به ديدن مادرش رفته و من و پسرم لحظاتي عالي را خواهيم گذراند. يک هفته تنها . عاليه. اول از همه بايد يک برنامه هفتگي درست و حسابي تنظيم کنم. اينطوري ميدونم که چه ساعتي بايد از خواب بيدار بشم و چه مدتي را در رختخواب و چقدر وقت براي پختن غذا توي آشپزخانه صرف ميکنم. همه چيز را به خوبي محاسبه کرده ام. وقت براي شستن ظرفها، مرتب کردن خانه و خريد کردن و همه روي کاغذ نوشته شده است. چقدر هم وقت آزاد برايم ميماند. چرا زنها آنقدر از دست اين کارهاي جزيي و ساده شکايت دارند. درحالي که به اين راحتي همه را ميشود انجام داد . فقط به يک برنامه ريزي صحيح احتياج است. براي شام هم من و پسرم استيک داريم. پس روميزي قشنگي پهن کردم و بشقابهاي قشنگي چيدم و شمع و يک دسته گل رز روي ميز نهادم تا محيطي صميمانه به وجود آورم. مدتها بود که آنقدر احساس راحتي نکرده بودم.
يکشنبه: بايد تغييرات مختصري در برنامه ام بدهم. به پسرم متذکر شدم که هرروز جشن نميگيرم و لازم هم نيست که آنقدر ظرف کثيف کنيم چون کسي که بايد ظرفها را بشويد منم نه او! صبح منوجه شدم که آب پرتقال طبيعي چقدر زحمت دارد چون هربار بايد آبميوه گيري را شست بهتر اين است که هر دو روز يکبار آب پرتقال بگيريم که ظرف کمنري بشويم.
يکشنبه: بايد تغييرات مختصري در برنامه ام بدهم. به پسرم متذکر شدم که هرروز جشن نميگيرم و لازم هم نيست که آنقدر ظرف کثيف کنيم چون کسي که بايد ظرفها را بشويد منم نه او! صبح منوجه شدم که آب پرتقال طبيعي چقدر زحمت دارد چون هربار بايد آبميوه گيري را شست بهتر اين است که هر دو روز يکبار آب پرتقال بگيريم که ظرف کمنري بشويم.
دوشنبه: انگار کارهاي خانه بيشتر از آنچه که پيش بيني کرده بودم وقت ميگيرد. راه ديگري بايد پيدا کنم. ازاين پس فقط غذاهاي آماده مصرف ميکنم. اينطوري وقت زيادي در آشپزخانه صرف نميکنم. نبايد که وقت آماده کردن و طبخ غذا بيش از زماني باشد که صرف خوردن آن ميکنيم. اما هنوز يک مشکل باقيست: اتاق خواب. مرتب کردن رختخواب خيلي پيچيده است. نميدانم اصلا چرا بايد هرروز تختخواب را مرتب کرد؟ درحالي که شب باز هم توي آن ميخوابيم!!
سه شنبه: ديگر آب پرتقال نميگيرم. ميوه به اين کوچکي و قشنگي چقدر همه جا را کثيف و نامرتب ميکند! زنده باد آب پرتقالهاي آماده و حاضري!! اصلا زنده باد همه غذاهاي حاضري!
کشف اول: امروز بالاخره فهميدم چه جوري از توي تخت بيرون بيايم بدون اينکه لحاف را به هم يزنم. اينطوري فقط صاف و مرتبش ميکنم. البته با کمي تمرين خيلي زود ياد گرفتم. ديگر در تخت غلت هم نميزنم.. پشتم کمي درد گرفته که با يک دوش آب گرم بهتر خواهد شد. ازاين پس هر روز صورتم را نمي تراشم و وقت گرانبهايم را هدر نميدهم.
کشف دوم: ظرف شستن دارد ديوانه ام ميکند.عجب کار بيخودي است! هربار بشقابهاي تميز را کثيف کنيم و بعد آن را بشوييم.
کشف سوم: فقط هفته اي يکبار جارو ميزنم. براي صبحانه و شام هم سوسيس و کالباس مي خوريم.
چهارشنبه: ديگر آب ميوه نمي خوريم. بسته هاي آب ميوه خيلي سنگينند و حملشان خيلي مشکل است.
کشف ديگر: خوردن سوسيس براي صبحانه عاليست. براي ظهر بد نيست اما براي شام ديگر از حلقم بيرون ميزند. اگر مردي بيش از دو روز سوسيس بخورد احتمالا دچار تهوع خواهد شد!!
پنجشنبه: اصلا چرا بايد موقع خوابيدن لباسم را بکنم در حالي که فردا صبح باز بايد آن را بپوشم؟!!! ترجيح ميدهم به جاي زماني که صرف اين کار ميکنم کمي استراحت کنم. از پتو هم ديگر استفاده نميکنم تا تختم مرتب بماند.
پسرم همه جا را کثيف کرده . کلي دعوايش کردم. آخر مگر من مستخدم هستم که هي بايد جمع کنم و جارو بزنم؟ عجيب است ! اين همان حرفهايي است که زنم گاهي ميزند!
امروز ديگر بايد ريشم را بتراشم .. اما اصلا دلم نميخواهد . ديگر دارم عصباني ميشوم. براي صبحانه بايد ميز چيد، چايي درست کرد، نان را خرد کرد. انجام همه اين کارها ديوانه ام ميکند.
براي راحتي کار ديگر شير را با شيشه ، کره و پنير را هم توي لفافش ميخوريم و همه اين کارها را هم کنار ظرفشويي انجام ميدهيم. اينطوري ديگر جمع و جور کردن و ميز چيدن هم نميخواهد!
امروز لثه هايم کمي درد گرفته شايد براي اينکه ميوه هم نميخورم. چون ماشين ندارم و برايم خيلي مشکل است که ميوه بخرم و به خانه بياورم. اميدوارم که عفونت نکرده باشند. عصري زنم زنگ زد که آيا رختها رو شيشه ها را شسته ام؟ خنده عصبي سر دادم انگار که من وقت اين کارها را داشتم!
توي حمام هم افتضاحي شده، لوله گرفته اما مهم نيست من که ديکر دوش نميگيرم!
يک کشف جديد ديگر: من و پسرم با هم غذا ميخوريم. آن هم سر يخچال! البته بايد تند تند بخوريم چون در يخچال را که نميشود مدت زيادي باز گذاشت.
جمعه: من و پسرم در تختمان مانده ايم تا تلويزيون نگاه کنيم. ديدن اينهمه تبليغات مواد غذايي دهانمان را آب انداخته. با خستگي کمي غر و غر ميکنيم. وقتش است که خودم را بشويم و ريشم را بتراشم و موهايم را شانه کنم و غذاي بچه را آماده کنم و ظرفها را بشويم و جابه جا کنم، خريد کنم و بقيه کارها.... ولي واقعا قدرتش را ندارم. سرم گيج ميرود و تار ميبينم.حتي پسرم هم نايي ندارد. به تبعيت از غريزه مان به رستوران رفتيم و يک ساعتي را غذاهايي عالي و خوشمزه در ظروفي متعدد خورديم. قبل از اينکه به هتل برويم و شب را در يک اتاق تميز و مرتب بخوابيم، از خودم مي پرسم آيا هرگز زنم به اين راه حل فکر کرده بود؟
از وبلاگ باغبان باشی
برچسبها: داستان طنز
اس ام اس های دریافتی از بازدید کنندگان
به ترکه میگن یه پستاندار بی دندان نام ببر میگه مادربزرگم.ارسال شده توسط آرمين09153199287
تركه تو توالت بود پسرش زنگ مي زنه ميگه بابا كجايي؟ ميگه يه جايي! ميگه، خب مامان گفت: ناهار نداريم هر جا هستي همون جا يه چيزي بخور... ستاره
می دونی اوج رفاقت یعنی چی؟ یعنی به فکر کسی باشی که الان به فکر تو نیست ،من الان تو اوج رفاقتم رفیق. ستاره
تركه تو توالت بود پسرش زنگ مي زنه ميگه بابا كجايي؟ ميگه يه جايي! ميگه، خب مامان گفت: ناهار نداريم هر جا هستي همون جا يه چيزي بخور... ستاره
می دونی اوج رفاقت یعنی چی؟ یعنی به فکر کسی باشی که الان به فکر تو نیست ،من الان تو اوج رفاقتم رفیق. ستاره
برچسبها: اس ام اس، دریافتی از بازدید کنندگان، یه ترکه
اشتراک در:
پستها (Atom)