وسواس - بخونید آقا بخونید که خیلی باحاله
ما یه فامیل داشتیم سببی و نسبی خونی و صیغه ای ! بعد این فامیل ما یه مادر بود که هشت تا بچه اش مرده بودن و فقط یه پسر با هزار تا دعا و نذر و اینها مونده بود !!! البته فک کنم دیگه انقدر زاییده بود که علم پیشرفت کرد و بچه زنده موند اخر ! به هر حال الان فوت کرده بنده خدا … خدا بیامرز رو هر وقت من دیدم داشت خونه تمیز میکرد ! سبزی میشست و پسرش رو غسل میداد ! به سی سالگی نکشیده بود که ارتروز گرفته بود و بعدش هم یواش یواش دیگه نتونست راه بره … یادمه که هر هفته ده بیست تا پتو میاورد تو حیاط و ای اینها رو لگد میکرد … اینها رو لگد میکرد و میشست و بعد حیاط رو میسابید … این بنده خدا صب ساعت پنج بیدار میشد و ساعت ده شب از شست و شو فارغ میشد و میرفت حموم تا ساعت ۵ صبح ! انقدر این به تمیزی اهمیت میداد داده بود کف حیاط و اطرافش رو سنگ کرده بودن و اینجوری راحت میتونست بشوره و برق بندازه … دقیق آمارش از دستم رفته که چند نفر تو اون حیاط جان به جان افرین تسلیم کردن خود من ده باری با باسن و دهن و کمر و اینها روی اون سنگهای لیز و سر و کفی خورده بودم زمین حداقلش … لیز میخوردیم ها … یهو میدیدیم رفتیم رو هوا و بعد گرومپ …. معاشقه اندام ما با سنگ مرمر !!!! دیگه یاد گرفته بودیم دست به دست هم میدادیم و مث خرچنگ راه میرفتیم تو خونه اینها … بس که سابیده بود همه چی صاف شده بود ! یادش بخیر عروسش رو میدیدم یاد کزت می افتادم !!
چند وقت پیش تو آرایشگاه بودم که دختره شروع کرد به درد دل کردن … میگفت مامانم خونمون نمیاد … سال به سال یه بار میاد و یه زیر انداز سفید میاره و میندازه زیرش و هیچی هم نمیخوره … میگفت خونش که میریم همون دم در روزنامه میندازه و میگه برید حموم … زیر یه ساعت از حموم در بیایم باز میفرستمون تو حموم … بعد باید با حوله مخصوص خودمون رو خشک کنیم و بعد لباسی که مامانم خودش شسته بپوشیم و بعد بریم تو خونه !! نمیگذاره ما کار کنیم و میگه شما کثیفید !
یه دوستی داشتم تو دانشگاه که سر کلاس میخوابید … یه دختر ۲۰ ساله که با مرد سی و هشت ساله ازدواج کرده بود و عروس سه چهار ماهه بود … این همیشه مضطرب بود و خسته … یه بار همینجوری اتفاقی فهمید من هم متاهل هستم و شروع کرد از خونه داری و اینها ازم پرسیدن .. بهش گفتم من هفته ای یه بار با همسرم یا گاهی کسی میاد تمیز میکنه و موقع مهمونی دادن کلا خیلی تاکیدی روش ندارم … میگفت گیلاسی خوش به حالت من دارم دیونه میشم … شوهرم وسواس داره میاد خونه دستش سفید دستش میکنه و دست میکشه رو وسائل …حتی چهار پایه میگذاره میره روی کابینت ها رو هم دست میکشه … میگفت از وقتی میرم خونه دارم تمیز میکنم و میشورم تا وقتی میاد و بعدش هم باید همه چی تمیز باشه تا بریم بخوابیم … میگفت قبل خواب و قبل از معا شقه هم باید من برم حموم و بعدش هم باز غر میزنه و کلافه اس و میگه همه چی کثیفه … میگفت میاد یه مرتبه کشو ها رو میریزه بیرون و دوباره تا میکنه و میچینه …
مادر شوهر خاله افشین وسواس داره همیشه یه چادر دورش پیچیده و غیر از صورتش بقیه اندامش تو این چادر مخفیه … بعد نه باهات دست میده و نه میبوست و اگر کسی هم ناغافل ببوستش میره غسل میت میکنه ! هر جا میشینه باید به ارتفاع و طول و عرض سه متر موجودی در اطرافش نباشه و همیشه یه جوری نیگات میکنه انگار یه تیکه آشغال نَشسته ای &:
به این نمونه ها میگن وسواسی ! نشانه هاشون هم همین های هست که گفتم !! عشق عجیبی به اب دارن و برای اینها نظافت همه ایمان هست حتی کمی بیشتر از همه ! عزیزان دل من راه درمان بیماری وسواس ریختن ادرار ملخ سرپا گرفته روی سرشون نیست و تف و نمک و این چیزها هم جواب نمیده …جادوشون هم نکردن … تمیز هم نیستن !
این عزیزان مریض هستن … مشکل روحی دارن و اینجوری بروز داده … حتی اعتقاد هست که این یک نوع روش بروز اضطراب هستش یعنی یه جور سیستم دفاعی در برابر اضطراب … خواهش میکنم اگر کسی رو در فامیل دارید باهاش کنار نیاید و به دنبال درمانش باشید … این بیماری مثل اینکه ارثی هم هست ولی یه جورایی هم میشه تقلیدی باشه یعنی معمولا چند نفری از اعضای یک خونه میتونن وسواسی باشن … این وسواس میتونه نشانه یه جور ترس باشه یا احساس نا امنی … نفرمایید چرا و چگونه … بالاخره ریشه یابی بشه علتی درش هست … مثلا در مورد نمونه اول همین عدم وجود مرد و اینکه میگفتن شوهرش به خاطر یه زن دیگه ولش کرده .. البته این خانوم خیلی هم بددهن بود و مدام داشت این پدره و خانواده رو باهاشون اعمال مثبت هیژده انجام میداد ! نصف فحش های که من یاد گرفتم به خاطر زحمات این خانوم بود ( ایکون اشک شوق و آموزگار و تعلیم و تربیت ) یا در مورد همون فامیل خودمون بالاخره هویج که نبودن هشت تا بچه زاییده بود و دانه دانه مرده بودن ! کلا گفتم که بی خیالشون نباشید چون هم خودشون زجر میکشن هم بقیه رو ازار میدن !
اینو گفتم یاد این جوکه افتادم… البته خیلی جدیده و برا سال ۲۰۱۱ هستش ولی دیگه از بس اخلاقم ورزشکاریه براتون میگم …
دو تا خانوم به هم میرسن این یکی به اون یکی میگه ببخشید شما شغلتون چیه ؟ میگه من صب بیدار میشم میرم حموم بعد میرم بیرون .. میام خونه میرم حموم میرم صبحانه میخورم باز میرم بیرون … بعد میام خونه میرم حموم و ناهار میخورم باز میرم بیرون بعد میام خونه میرم حموم و یکمی چرت میزنم و میرم بیرون و میام خونه میرم حموم و شام میخورم و باز میرم بیرون باز میام خونه میرم حموم و بعد میخوابم … حالا تو چیکاره هستی ؟ این یکی میگه راستش من هم مث تو وضعم خرابه ولی وسواس ندارم
۵۰ درصد افراد وسواسی مجردها هستند و شیوع این اختلال در افراد دارای در آمد بالا و تا حدودی در گروه های روشنفکرتر بیشتر است (: الان همه اینجا وسواس دارن ((((:
از وبلاگ گیلاس خانومی هستم
0 نظرات:
ارسال یک نظر
شما در صورت تمایل می توانید با سایت همکاری کرده و جوک های خود را ارسال کنید تا با همکاری شما این سایت تبدیل به یک آرشیو کامل و غنی جوک شود- البته امکان اینکه جوک های خیلی زننده اصلاح شده و یا در صورت عدم امکان اصلاح در سایت درج نشود وجود دارد.
لطفا جوک های خود را به زبان فارسی ارسال کنید و از ارسال جوک به زبان های پینگیلیش و یا انگلیسی جدا خوداری نمائید